پارت ۳

پیتر از پنجره اومد تو (چقد اکشن شد🤣)
فکر میکردم خوابم یعنی کراشم واسه نجات من اومدههه
سریع از رو تخت منو ورداشت و براید بغل کرد
پیتر ÷
+ هویی دوس دخترمو کجا میبری
÷ دوس دختر تو؟ فعک نکنم
و منو از اونجا برد بیرون از ترس و همچنین تعجب زبونم بند اومده بود و نمیتونستم حرف بزنم فقط وقتی تو بغلش بودم بهش نگاه میکردم
÷ خوبی؟ چیزیت نشد؟ رنگت گچ دیوار شده بزار ببرمت دکتر
رفتیم دکتر و ی چندتا سرم و دارو و اینا داد و حالم بهتر شد
- م..منون که نجاتم دادین
÷ قابلی نداشت
- اگر شما نبودین..معلوم نبود چم میشد
÷ ای بابا خجالتم نده..حالا اینارو ولش کن یه چیزی بگم
- بفرمایید
÷ تو..روم کراشی؟
- اممم کی گفته نه بابا ههه
÷ دوستات گفتن
- چییی دوستاممم حسابشونو میرسم
÷ ینی هستی؟
- نه بابا نیستم
÷ ولی من هستم
گونه هام گل افتاد و نمیدونستم چیکار کنم
- ام..روی من؟
÷ اره تو
- جدی میگی؟
÷ اره
- دلیلش..چیه؟
÷ خبب تو خوشگلی کیوتی کوشولویی نانازی
خندیدم
- جدی میگی؟
÷ اره بخدا
- خب..منم یه کوچولو هستم
÷ میدونم